پیوند جادو فصل دوم: پارت یازدهم

دویدم دنبالش. با همون سر و وضع فقط میدویدم
_«جرأت داری واستا!!!»
بعد چند دقیقه دویدن فهمیدم سر از کلاس در اوردم. همه با تعجب به من نگاه میکردن از جمله پروفسور اسپراوت.
پروفسور: خانمه پاتر! چیزی شده؟ ۵ دقیقه با تاخیر اومدید! اوه خدایا مثله موشه ابکشیده شدی!
_«اوه...عام...هیچی...چیزه خاصی نیست.ببخشید» تعظیمه کوتاهی کردمو یک جایی کنار همگروهی هام ایستادم. صدای پوزخندای دراکو میومد. دلم میخواست گردنشو بشکونم.
پروفسور: خیلی خب حالا همگیتون هدفون ها رو بزاریدو یک گلدون انتخاب کنید. همون طور که چند جلسه پیش انجام دادید باید گیاه ها رو بیرون بکشید.
همه ی گروه ها شروع کردن. چه رو مخ بود، عینه یه بچه که واسه ی توجه جیغ میکشید.
+«عهههههههعععع» سرمو خم کردمو دراکو رو دیدم که گیاهه عربده کش از انگشتش اویزونه. انگار گازش گرفته بود، بی اختیار خندیدم
_«میبینم زود گرفتاره کارما شدی!»
پروفسور به دراکو کمک کرد و بعد اعلام کرد که کلاس تموم شده. همه از پروفسور خداحافظی کردیم(جلسه ی اخر بود) و به خوابگاه ها برگشتیم. منم کم کم شروع کردم که چیدنه لباس هام داخله چمدون. حوالیه بعد اظهر همه راهیه تالاره بزرگ شدیم. انگار میخواستن جام گروه ها رو بدن. روی یکی از صندلی ها نسشتم و سر و پا گوش شدم.
دامبلدور:«امسال! جام قهرمانیه گروه ها تعلق میگیره به گروهی که بهترینشون رو نشون دادن، چیزی کم نذاشتن. گروهی که لایقه این پاداش هست.... تبریک میگم... گریفیندورررر!»
ودف دیگه مطمئن شدم این پیرمرده با همه به جز گریفیندوره عزیز دوردونش لجه. چه سر و صدایی.
دامبلدور:«گروهی دوم... ریونکلاووو!»
پشمام! اونا مگه چیکار کردن؟ داره حرصم در میاد
دامبلدور:«و سومین گروه...اسلیترین!»
راستشو بگم هیچ صدای تشویقی شنیده نمیشد از گروه های مقابل که انتظار نمیرفت ولی خوده اسلیترینیا هم از نتیجه راضی نبودن. تشریفاتو این بازیا همه پاشدیم که بریم.
اسنیپ:« یک لحظه!»
دیدگاه ها (۱۷)

پیوند جادو فصل دوم: پارت دوازدهم

سلام:) زنده امم بخدااا😭ببخشید دیگه پارت نمیزارممم😭😭💔مخصوصا ب...

منم منم ادمینتون اسید اوردم براتون💃🏻

پیوند جادو فصل دوم : پارت دهم

You must love me... P11

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط